
نتایج جستجو
269 results found for "ژان تولی"
- بخشی از کتاب پیر مرگ نوشته سعید منافی
شرایطی خود را به دامن فلسفه میاندازیم و نهایت سؤال را از خود میکنیم؛ برای چه زندگی کردن را و هدف از تولد
- قصههای جزیره «مای نیم ایز لیلا»
میرفتم توی حیاط و بوی یاسهای امینالدوله را توی ریههایم فرو میکردم. قطار آبیام کنار حیاط بود. توی نوار خوانده است: «به رهی دیدم برگ خزان… پژمرده ز بیداد زمان… کز شاخه جدا بود…» میتوانست خوانندهی نوار را گذاشت توی ضبط کوچکمان و گفت: «این مال توئه یوسف که دلت برام تنگ نشه… هر وقت دلت تنگ شد نوارو بذار توی ضبط ببین دارم برات آواز میخونم.» میخواست توی همان خانهای بمیرد که ده سال سه تایی با هم سر کرده بودیم. با آواز و شعر و بوسه.
- نویسندهای که فقط به فارسی مینویسد
ولی آ توی ذهنش حرص اونو درآورد.» تقریبا سی درصد اول کتاب همینطور پیش میرود.
- برگی از کتاب “آه، استانبول” نوشته رضا فرخفال
وقتی که زن پرسیده بود: «شعر چی؟ چاپ شعر هم توی برنامهی کار شما هست؟» من با خود زمزمه کرده بودم که او میتوانست همان جا توی مغازه دستبهسرشان کند. میانداخت و همچنان که به تکهای از آسمان بیرنگ راستهی کتابفروشیها در قاب چرک پنجره نگاه میکرد، میگفت: «توی
- برگی از کتاب “کجا مینویسم” نوشته نیلوفر دهنی
کتاب «واژهنامه هنر داستاننویسی» از میمنت میرصادقی، همسرش را هم خیلی وقت بود که توی کتابخانهام گذاشته آن عصر یکشنبه که داشتم به خانه میرصادقی میرفتم، آنقدر هیجان داشتم که توی راه به گیتا تلفن زدم و سوالهایم یادم بود که یکبار توی مراسم تجلیل از خودش گفته بود: “آنقدر به من فحش دادند تا باعث معروفیتم شدند.” جدا از ترجمههایش یا همان کتاب اصول داستاننویسی که خیلیها توی کلاسهای آموزش داستاننویسی به دانشجویان مثلا اینکه آیا توی اتاق کارش صندلی برای نشستن آدمهای دیگر هست یا نه؟ اصلا جای مجزایی برای نوشتن دارد