top of page

نتایج جستجو

246 items found for "مراد فرهاد"

  • هر نیم ایز بیتا

    مرا یاد کارهای “جومپا لاهیری” نویسنده بسیار خوب هندی انداخت و شیوه بیان دراماتیزه شده زندگی مهاجرانی جمله‌های قشنگی در کتاب است که دلم نیامد نخوانده‌ها را شریکش نکنم: « یه شب پوشکین همینطوری الکی افتاد مرد

  • کوچه‌های موازی ناکجاآباد

    چیزی در او مرا به یاد نجدی می‌اندازد، آیا همین که هر دو از یک اقلیم برخاسته‌اند؟ یا جواهری متاثر از اوست یک جورهایی مرا یاد روبر برسون می‌اندازد. زندگی مردگان)، «می‌خواهد رقم زن تقدیر خودش باشد» (کوچه)، «مخالف خوان است، با آوازی تک مضرابی» (کوچه)، «فریاد یک جورهایی مرا یاد روبر برسون می‌اندازد.

  • ایگِل دیزرتِ نقره‌ای و صداخفه‌کن

    ذوقِ تماشاچی‌ها را نیز بشنود و لرزشِ سیم‌های پیانویی را که عاجزانه زیرِ قدرتِ طغیانِ موسیقیایی او به فریاد

  • یادداشت نشر چشم‌انداز بر “کاروان سفیران خدیو مصر”

    سفری در وحشت و هراس و در میان خون و ناله و اشک و فریاد. فضا آکنده از  فریاد و ضجه و نالۀ قربانیان است. و قربانی، هرکس و همه کس می‌تواند باشد.

  • چرک وچروک

    عطر تنش مخلوطی است از دارچین و پوست پرتقال و مواد ضد‌عفونی کننده. از هم فاصله گرفته‌اند نگاهم می‌کند، روی دسته صندلی خشکش زده است انگار یادش نمی‌آید اینجا کجاست و این مرد بی‌حوصله بر‌می‌گردد سمت تخت، خودش را می‌بیند که غرق خون به پیکر مردی پیچیده، فریاد می‌زند آنقدر بلند نفس‌های تندی که در اتاق پیچیده مرا محکم و محکم‌تر به سقف می‌فشارد.

  • ساعدی به روایت ساعدی

    ولی، ولی یک پروانه‌ی حیرت‌آور در یک سحرگاه مرا از مرگ نجات داد. و زیبایی او به ‌جای اینکه مرا به عالم هنر سوق دهد به طرف دانشمندبازی کشاند، دانشمند جوان قلابی. بله، از حالا به‌بعد که می‌دانم در کدام گوشه بنشینم تا بر تمام صحنه مسلط باشم، چگونه فریاد بزنم که تأثیرش

  • اعدامِ اعتماد یا: نوشتن در تاریکی

    / زیر دندان‌های کدامین واقعیت تلخ / له شدید / که امروز اعتماد مرا / اعدام کردند..» .

  • کی با هم آشنا شدیم…

    نمی‌دانم چرا جلو مرا گرفت.

  • ملکان درد، افسانه‌های عذاب

    روبه‌روست که هرکدام به‌نوعی در فساد زندگی مادی پیرامون‌شان فرو رفته‌اند یا رفته بوده‌اند و سرانجام مرد درمی‌یابد که پدر آدم حکومت بودن را کنار گذاشته و شده درویشی سالک و خانقاهی را اداره می‌کند و کلی هم مرید

  • یادداشتی بر زندگی داریو فو و نمایشنامه افسانه ببر

    گفتار پیش‌زمینه‌ای نمایش چنین می‌گوید : «در چین ببر مظهر و نشانه است و معنی دقیقی داره: می‌گن یه زن، یه مرد ارتباط با یکدیگر حالت زوجی را می‌یایند، که زن (ماده‌ببر) در خارج از منزل (غار) به شکار می‌رود و لاجرم مرد افسانه ببر»، داریو فو این سمبل زنانه را در خط نخست مبارزه قرار می‌دهد: (یه روز که اونا مشغول بازی بودن؛ فریاد

  • زندگی‌های ممنوع

    داستان این مجموعه از سطح کیفی بالاتری نسبت به باقی داستان‌ها برخوردارند ( پارتی کاوه کیاییان، ترور فرهاد

  • سیفون

    داستان کوتاه، نوشته‌ی فرزاد زمانی یک ماه در اتاق بود. هفت طبقه زیر زمین. چهار متر در چهار متر.

bottom of page