top of page

نتایج جستجو

246 items found for "مراد فرهاد"

  • لحظه‌های پوسیده انسان‌ها

    چهره ناآشنا و غریبه مرد کوهنورد دستمایه پروراندن فضایی پرسش‌برانگیز میان راوی و مرد کوهنورد می‌شود.

  • «گریه‌هایم را کلمه می‌کنم»

    به ندرت چیزی مرا عمیقاً شاد می‌کند. هرگز به این پیروزی نایل نشدم که انسان شادی باشم. شعر هم موضوعی‌ست که بسیار به آن پرداخته‌‌اند و عده‌ای هم تلاش دارند انکارش کنند ولی تجربه‌ من در شعر مرا

  • نگاهی به « به آغوش دراز نی» از سپیده جدیری

    می‌پرانمت نه چشم؛ نه عشق؛ نه شعرهای کوتاهم نمی‌تواند مرا به تو بدهد ببخشد مرا از جمعه های کوتاه به دست

  • «دیوانگی در عصر ما نوعی شهامت اخلاقی است»

    وقتی که محلی‌ها به سگم سم دادند و مرد. اما باید بگویم که در ‌‌نهایت به نقطه‌ای رسیدم که مرگ مرا شاد می‌کند. اما عشق به مرد یا زنی مشخص، نه. اما عشق به مرد یا زنی مشخص، نه. : من خودم این مرد را انتخاب کردم.

  • مقدمه کتاب زرباران

    پست هنر، و تمایزهای ژانری را رد می‌کند، و بر التقاطی بودن، ضد و نقیض بودن، بریکولاژ (ساختن چیزی از مواد بنابراین هر چیز غیر سفید، غیر مرد، غیرناهمجنس ‌خواه، غیربهداشتی، غیرعقلانی و غیره بخشی از بی‌نظمی است

  • «منی که در شعرهایم هست، یک منِ دیگر است»

    در ادامه گفت‌وگوی مرا با این شاعر جوان می‌خوانید؛ شاعری که به گفته خودش در مقابل شعر سجده می‌کند. – خانم اما از آن مواد خامی که به کاغذ منتقل کرده‌ام، برمی‌آید که تحت تأثیر کشتار کودکان در «حولا» ی سوریه شکل برای همین هم هر کدام به نظر آن دیگری، خیلی جذاب می‌رسید چون داشته‌های او را من نداشتم و داشته‌های مرا اما تمام آدم‌هایی که مرا از نزدیک می‌شناسند، می‌توانند شهادت بدهند که خودم اصلا آدم شوخ‌طبعی نیستم. شعر و داستان هم که گوشش به این حرف‌ها بدهکار نیست، هر وقت دلش بخواهد مرا شاعر می‌کند و هر وقت نخواهد،

  • نگاهی به «سوزان سانتاگ در جدال با مرگ»

    می‌دهی که به وضوح می‌توان آن را در همه چیز دید، از آگهی‌های تبلیغاتی تا سیاست- کسی هست که می‌گوید «مرا ، مرا، مرا» و پشت سر هم دروغ می‌گوید «این محصول برای تو ساخته شده»، «مرا انتخاب کن و من هر چه تو بخواهی آن اندوه هنوز هم بر من چنگ می‌اندازد، حتی امواج گناه که هر از چند‌گاه مرا در خود می‌گیرند تاکنون به همرزمانی

  • در خانه‌ام ایستاده بودم و منتظر بودم باران بیاید | باربارا ویدئو

    مرد جوان و ديگر هيچ، بی‌نام، بيهوده. رقص آرام زنان به دور تختخوابِ مرد جوانِ خفته.

  • شاعرانگی در شعرهای سخت

    شعری که لابه‌لای جملاتی که ساده می‌آیند و ساده می‌روند ناگهان قطعه‌ای پیچیده می‌نشیند که باید فکر کنی مرادش نشانه‌ای از یک شعر خوب و در‌‌ همان حال ساده است: کاش | تکان می‌دادم این انگشت‌ها را | کاش | دست‌های این مرد | ظهر بی‌زنم | و شب‌هایی که حرف نمی‌زنم | می‌زنم بیرون» | و این خیابان‌های لاکردار | یک کلمه حتا | مرا

  • رخشی که آدم شد

    دل کندن رخش از رستم برای دل بستن این مرد جنگ به یک زن است که اصلا طالب جنگ و خون ریزی نیست. دل کندن رخش از رستم برای دل بستن این مرد جنگ به یک زن است که اصلا طالب جنگ و خون ریزی نیست. اما شهربانو که مرد خود را به واسطه گول زدن‌های خواهرش، زن جادو، از دست داده همچنان در پی انتقام از مردان

  • شمشیر شکسته‌ی سلیقه و نجابت

    بالاخره روزی دنیا مرا به عذری مضحک دستگیر خواهد کرد. در انتظار روزی نشسته‌ام که مرا کشان‌کشان به سیاهچالی با تهویه مطبوع ببرند تا زیر نور لامپ‌های فلورسنت را ندارد و این تضاد، ستیزش‌های او با جهان پیرامونش را در هاله‌ای از طنز تلخ قرار می‌دهد: «- ایگنیشس فریاد

  • بررسی جامعه شناختی کتاب آشفته حالان بیدار بخت از غلام حسین ساعدی

    زن پرسید: چی شد؟ مرد جوان جواب نداد، زن با احتیاط جلو رفت و گفت: چه خبره؟ مرد گفت: هیچی، یه کم کثیفه. مرد گفت: چیزی نیس عزیزم اصلاً نترس. پرخون، خیک‌های پرباد، چطور می‌توانید این همه بدمید و نفستان بریده نمی‌شود… – فرمانده بزرگ از جایگاه فریاد می‌زند: های سرباز، اون لکه چیه که پرچم را کثیف کرده؟ از توی شیپور فریاد می‌زنم: «چیزی نیس. » بابا شیطان گفت: «دست یک مرد؟ کی بود؟» پسر شیطان گفت: «یک مرد ولگرد، یک مرد معمولی و شبیه هزاران نفر

bottom of page