«وقتی روزهای آخر هفته در مزرعه میماندم، پدربزرگ زلیها، نوههایش و من را، دور خود جمع میکرد و به مهمانی خاطراتش میبرد. اما فقط به نقل داستان اکتفا نمیکرد، بلکه شعرهای محلی را هم، چاشنی داستان سراییش میکرد. ما دخترها طرفدار داستانهای عاشقانه بودیم و پسرها عاشق قهرمانان بیرحم و خونریز جنگهای حماسی. شاید شرح آن جزییات ناشناخته و افسانهگون، بتواند چرایی دوشبهدوش جنگیدن کردها و ترکها با دیگران و گاهی با یکدیگر را توضیح دهد. جای تاسف داشت که آنقدر بزرگ نشده بودیم تا قادر به فهم شرایط بغرنج آن دوران شویم. اکنون که زلیها، شروع به بازگویی داستانهای مکرر اعصار گذشته کرده بود، امیدوار بودم بتوانم به کشف حلقهی گمشدهای که ما را بههم پیوند میدهد، نایل شوم. درحالیکه از درون میلرزیدم، سراپا گوش بودم.»
یک روز
- نویسنده: عایشه کولینمترجم: موسی صدراییناشر: فرهنگ ایلیازبان اصلی: ادبیات ترکینوع جلد: شومیزتاریخ انتشار: 1403254 صفحهنوبت چاپ: 1