روزگاری، قدیما، تو بیابون خدا، نخودی از نخودا، خونه داشت و زندگی، همه چی، هر چی بگی! این نخودی بلا، چیزی کم داشت تو دنیا، این که خیلی تنها بود، با غم و غصه همراه بود. همدل و همزبون نداشت. جفت هم آشیون نداشت. نخودی تو اون درندشت، تنهای تنها میگشت. نخودی با زبان روان و زیبای شعر و به همراه نقاشیهای قشنگ، به جنگ دیو جادو میرود، طلسم او را میشکند و راه آمدن بهار را میگشاید.
گل اومد بهار اومد
- نویسنده: منوچهر نیستانیناشر: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانانزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزقطع: خشتیتاریخ انتشار: 140228 صفحهنوبت چاپ: 5