پسرک بعد یاد اجرام آسمانی میافتد. همانهایی که از زمین به آنها نگاه میکند. اینکه اگر از نزدیک سراغشان برود چه شکلی هستند و این را میگوید: «آیا باید فضانوردی بشم و در مورد سیارههایی که در آنجا زندگی وجود دارد، تحقیق کنم.» اما یادش میآید که: «هنوز جرئت پرواز تا اون بلندیها را ندارد.» مورد بعدی که پسرک به فکرش میآید این است که جهانگرد شود به این خاطر میگوید یا جهانگردی بشم و لاکپشتهای جزایر گالاپاگوس، شترهای آلپااکا در پرو و کوالاهای استرالیا را از نزدیک ببینم! پسرک هر چه رویا در سر دارد برای پدرش میگوید تا اینکه پدر نکتهی جالبی را مطرح میکند. نکتهای که هم جوابی است برای پسرک و هم تمام کنندهی کتاب.
گردشگر رویا
- نویسنده: غمزه اوزدمیرمترجم: اسماعیل بندی داریانناشر: مبتکران، میچکازبان اصلی: ادبیات ترکینوع جلد: شومیزقطع: رحلیتاریخ انتشار: 140336 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: Düs Gezgini