هشتمین سفر سندباد نمایشنامهای است از بهرام بیضایی، نوشته به سالِ ۱۳۴۳، دربارهٔ سندبادِ بحری. سندباد با ملّاحانش از هفتمین سفر به زادگاهش بازمیگردد؛ ولی اهالیِ شهر نمیشناسندشان و ایشان را بازیگر و مطرب میگیرند. هزار سال از واپسین سفرِ سندباد گذشته و سفرهایش یکیک مجسّم میشود و کمکم حکایتِ سفرهای سندباد را میبینیم: سندباد تصادفاً نوفلِ بازرگان را از چنگِ دزدان رهانده و نوفل او را، که جوانی درمانده ولی نیرومند است، چون پسری در خانهٔ خویش برده. نوفل داراییِ خود را به سندباد میبخشد تا بر کشتی نشسته و کالا به بازرگانی برد. سندباد در سفرِ نخست دل به دخترِ خاقانِ چین میبازد. سفرِ دوّم را به خواستگاریِ دختر میرود، که اینک از بیماریِ ناگهانی مرده. در سفرهای بعدی گردِ جهان در پیِ خوشبختی، که موضوعِ پرسشِ دخترِ خاقان بود، میگردد تا به وطنِ جنگزده به ارمغان آورد. در این سفرها کسی را سایهبهسایه در تعقیبِ خویش میبیند. سفرِ هفتم را به تبعید میرود. و سفرِ هشتمِ سندباد سفرِ مرگ است.
هشتمین سفر سندباد
- نویسنده: بهرام بیضاییناشر: روشنگران و مطالعات زنانزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1403121 صفحهنوبت چاپ: 2