لوکاچ در مجموعۀ «پیرامون هستیشناسی هستی اجتماعی» و از جمله در همین بخش از این مجموعه، یعنی کتاب «هستیشناسی هستی اجتماعی – بخش مارکس»، چنانکه در مقدمۀ کمال خسروی بر ترجمۀ فارسی این مجلد اشاره شده است، در عین «پایبند ماندن به نام و میراث و پیامدهای مقولهی "هستیشناسی"» آن را از معنای سنتیاش تهی میکند و هویتی تازه به مفهوم هستیشناسی میدهد. کتاب «هستیشناسی هستی اجتماعی – بخش مارکس» بخشی از تلاش لوکاچ را برای تبیین و توضیح هستیشناسی مارکسی، یعنی همان هویت تازهای که او به هستیشناسی در معنای سنتیاش میدهد، به نمایش میگذارد. بحث لوکاچ در کتاب «هستیشناسی هستی اجتماعی – بخش مارکس» پیرامون هستیشناسی تاریخمند و وابسته به زمان و مکان، در برابر هستیشناسی فارغ از زمان و مکان است. لوکاچ هستیشناسی را مقولهای مرتبط و وابسته با تاریخ میداند و این همان هستیشناسیای است که او در تمامی آثار مارکس، بهعنوان عامل پیوند دهنده این آثار به یکدیگر، کشف کرده است. کتاب «هستیشناسی هستی اجتماعی – بخش مارکس» ترجمۀ فصل چهارمِ کتاب اول «پیرامون هستیشناسی هستی اجتماعی» لوکاچ است. متن اصلی این فصل، با عنوان «اصول هستیشناختی بنیادین مارکس»، یک سال بعد از مرگ جرج لوکاچ، یعنی در سال 1972، منتشر شده است.
هستی شناسی هستی اجتماعی (بخش مارکس)
- نویسنده: جرج لوکاچمترجم: کمال خسرویناشر: نشرچشمه، نشر چرخزبان اصلی: ادبیات مجارینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1401228 صفحهنوبت چاپ: 3عنوان اصلی: Zur Ontologie Des Gesellschaftlichen Seins