در این رمان، نویسنده به کلی خواننده را در موقعیتی عرفانی، سورئال و زبانی خاص قرار میدهد، که به کشف جادو، آئین، هنر و فلسفه راه مییابد. و زبان، عرصه روایت را به سطحی میرساند که من آن را عرصه سوم روایت مینامم. ساحتی که میتواند از قید دو عرصه علم و افسانه گذشته و از ورای آنها به روایتهای انسانی و تجربیات بشری در میان شهر و جهان بپردازد. همه شخصیتهای این رمان، رویدادها و دیالوگهای آن در ماهیتی جادویی، سحرآمیز و رازآلود درهمتنیده میشوند. هیچچیز در این رمان در مکانی ثابت و در زمانی مشخص پایدار نیست، و تجربه زمان و مکان در آن بسیار عرفانی رخ میدهد، و زمان و مکان نه همچون زمان و مکانی فیزیکی، که متافیزیکی پدیدار میشود. هم چنین همه وقایع به همانگونه که در خاطرهای پدیدار میشوند ظاهر میشوند و این خاطره عرصهای برای فرض جهان است و نه خود جهان به عبارت دیگر یوسف عزالدین در این اثر میخواهد بگوید که تجربه زندگی افراد در یک شهر بیشتر شبیه به تجربه تعریف شهر است تا تجربه خود، شهر و تجربه بیشتر شبیه به تعریف افراد است تا تجربه خود افراد.
هزارتوی خاطرات فرضی
- نویسنده: یوسف عزالدینمترجم: باسط مرادیناشر: افراززبان اصلی: ادبیات کردینوع جلد: شومیزتاریخ انتشار: 1403129 صفحهنوبت چاپ: 1