نکند اشک مرا دیده و فریاد دل ویران مرا یک شب آباد کنی/ نشود روزی بیایی تو با دفتر شعر غزل عشق بخوانی و دلم شاد کنی/ چون فراموش کنم چشم تو را می دانم باز آیی به سراغم حزن ایجاد کنی/ من که هر شب تو را یاد کنم قبل از خواب کاش روزی بیاید تو مرا یاد کنی/ نشود روزی پشیمان بشوی برگردی چون کبوتر، دلم از قفس آزاد کنی/ بعد از این آتش عشق که به جانم زده ای حرف مذهب می زنی تا مرا ارشاد کنی؟!/ تو که بودی عسل و قند و نباتم، شیرین کاش آیی و مرا خسرو یا فرهاد کنی
نوژا
- نویسنده: یلدا یوسفیناشر: سیب سرخزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزتاریخ انتشار: 1403141 صفحهنوبت چاپ: 1