سلام و دوصد سلام و مثل همیشه درد دلی از ده کوردایی پرت و پلا تو دامن تپه های لیمی خشک و تیمی سیز، به همه ی اونایی که زمین سرخو سبز میکنن، چرا که از زمین سرخ نان گرم تو کندوی ناندانی ما نمیشینه گفته بودم که آبادی ما کوچیکه اما میگم که آدماش بزرگن، چرا که دانشان بزرگه قصه ما مثل باری قصدها است اون. نتانید قصه ی خودتانا فراموش کنید. چرا؟ خوب برای اینکه هیچی که توش نباشه عشق عشق چیزی که اگه هزار و هزاران دفعه از نقاره خانه های بلند سر به مطابق آسمان کوفته معنی شو یکی باز فردا معنی تازه تر میده و پس فرداش مشکل آسیابان آبادی ما عاشق شد.
نمایشنامه های رادیویی
- نویسنده: بهزاد فراهانیناشر: گویازبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزتاریخ انتشار: 1403471 صفحهنوبت چاپ: 1