زن و شوهر بچه ای ندارند، برای همین وقتی نزدیک مرداب، بچهکوچکی را میبینند، اصلاً به این موضوع فکر نمیکنند که این بچه مثل ماهی ها آبشش دارد! زن و شوهر نام او را «بوریس» میگذارند. برای آنها مهم نیست که چشم های بوریس از بقیه بچهها درشت تر است. او مثل همه بچه ها غذا میخورد و بازی میکند تا اینکه روزی بویی به مشامش میرسد و او را به یاد خاطرات کودکی اش میاندازد. یک روز بوریس آنقدر میرود تا به مرداب میرسد. حالا او در مرداب کنار کسانی است که شبیه خودش هستند. او با آنها طوری میخندد که قبلاً هیچوقت نخندیده است؛ اما..
ندای مرداب
- نویسنده: داوید کالیمترجم: ناهید خدایاریناشر: فاطمیزبان اصلی: ادبیات ایتالیایینوع جلد: شومیزقطع: رحلیتاریخ انتشار: 140332 صفحهنوبت چاپ: 3عنوان اصلی: The Call of the Swamp