ادیب سیاستمدار یا سیاستمدار ادیب؟
شاید در نظر نخست تصور شود مفهوم این دو صفت و موصوف یکى است و اختلاف آنها تنها به تقدیم و تأخیر است، در صورتى که این چنین نیست و این دو ترکیب مفهومآ با یکدیگر متفاوت اند. دو شخص را در نظر مى گیریم: یکى داراى روح ادبى سرشار و مستغرق در دریاى فضل و ادب و در عین حال سیاستمدار، دیگرى را با استعدادو جربزه سیاسى و آگاه از فنون فضل و ادب. اولى را، ادیب سیاستمدار مىخوانیم و دومى را؛ سیاستمدار ادیب. آیا نمىشود شخص سوم را هم در نظر بگیریم داراى روح سرشار سیاست و ادب و لایق هر دو کار بهحد کمال؟ به عقیده من چنین شخصى یا نبوده و نیست و اگر بوده، بهحدى نادرالوجود بوده است که در حکم معدوم مىباشد. چرا؟ چونکه صاحبان این دو صفت روحآ و اخلاقآ با یکدیگر فرق دارند. مثلا عاطفه، عفو، و اغماض حقیقى، احتراز از کینهورزى، پوزشپذیرى، سلامت نفس، یکروئى، راستگوئى، صراحت لهجه، دوستى با دوست، و دشمنى با دشمن، از خصایص روح یک ادیب کامل است؛ بلکه یک ادیب کامل، دل دشمن را هم تنگ نمىکند در صورتى که در کتاب سیاست هر قدر جستجو کنید از اینگونه لغتها چیزى نخواهید یافت، مگر گاهى بر سر زبانها، براى فریب دادن اشخاص بىاطلاع از سیاست.
منشات قائم مقام فراهانى
نویسنده: ابوالقاسم بنعیسی قائم مقام, بدرالدین یغمایی
ناشر: نشر نگاه
زندگینامه و خاطرات، نامهنگاری
تاریخ انتشار: ۱۳۸۹
۵۰۴ صفحه