روزی گاستون حالش خیلی خوب بود، چون که در مدرسه کلی چیز جدید یاد گرفته بود. در راه مدرسه به خانه حسابی میپرید، موقع عصرانه خوردن بدو بدو کرد، اسباب بازیهایش را بیرون آورد، روی تختش بالا و پایین پرید و ... خلاصه گاستون کلی بازیگوشی کرد. مادرش به او گفت کارهایش خطرناک است. پدر و مادر گاستون دوست نداشتند او این کارها را انجام دهد، به همین خاطر گاستون تمرینی جالب یاد گرفت تا دیگر کارهای پرخطر نکند و با این تمرین انرژیاش را خالی کند. یکی از بزرگترین سرمایههایی که همهی انسانها دارند، احساساتشان است. کودکان معمولاً در درک معنا و مفهوم احساسات خود مشکل دارند و نمیتوانند آنها را به خوبی کنترل کنند. همانطور که میدانیم همهی ما از زمانی که متولد میشویم فقط به وسیلهی احساساتمان میتوانیم با موجودات جهان هستی ارتباط برقرار کنیم، پس درک و شناخت آن از دوران کودکی بسیار اهمیت دارد. این داستانها راهنمایی برای کودکان و والدین است که در هر جلد آن با یکی از احساسات درونی انسانها مانند غم، ترس، شادی و... آشنا میشوید. گاستون در هر جلد از کتاب یک احساس گوناگون را تجربه میکند، نشانهها و دلایلش را میگوید و میخواهد احساسات خوبش را ماندگار و احساسات بد خود را تغییر دهد.
من گاستون شیطون هستم
- نویسنده: اورلی شین شو شینمترجم: ناهید درودیان رادناشر: انتشارات پرتقالزبان اصلی: ادبیات فرانسوینوع جلد: شومیزقطع: خشتیتاریخ انتشار: 140124 صفحهنوبت چاپ: 6عنوان اصلی: Les émotions de Gaston - Je suis tout fou-fou