در داستان دوردستها، همهچیز از یک قورباغه شروع میشود. قورباغهای که روی نیلوفری آبی نشست و همانجا ساکت ماند. پرندهای که در علفزار، کنار برکه در حال پیدا کردن غذا بود، چشمش به قورباغه افتاد و از او پرسید: «به چی نگاه میکنی؟» قورباغه جواب جالبی داد. او گفت: «یک قورباغه نباید فقط صیدکردنِ حشره یا قورقور کردن بلد باشد، بلکه گاهی هم باید به دوردستها نگاه کند.» وقتی هم پرنده سؤال کرد که در دوردست چیزی هم دیده است، قورباغه همان حرف قبلی را تکرار کرد. پرنده که اینچنین دید رفت روی انبارِ کاهی نشست. گربهای او را دید و متوجه شد دارد به دوردست نگاه میکند و وقتی سؤال کرد چه چیزی در دوردستها دیده است؟ پرنده هم تقریباً همان جوابی را داد که به قورباغه داده بود. بعد نوبت گربه شد و کبوتر و … یعنی ماجرا ادامه پیدا کرد تا جایی که … . بازی معروفی وجود دارد به اسم دومینو. در این بازی تعداد زیادی مهره که بانظم خاصی کنارهم قرارگرفتهاند، با تلنگری به هم میریزند و همهچیزهای خوبی که از طریق کنار هم قرار گرفتن مهرهها درست شده، خراب میشوند؛ اما در بعضی بازیها، شکل تازهای از به هم ریختن دومینوها در دوردستها به وجود میآید. مثلاً به گلی زیبا تبدیل میشوند. داستان این کتاب هم به نوع دوم بازی دومینو شباهت دارد. اینکه با حرکت اولیه قورباغه نظم طبیعی زندگی بعضی از حیوانات به هم میریزد
دوردست ها
- نویسنده: چائو ون شوانمترجم: مرضیه زهیری هاشم آبادیناشر: مبتکران، میچکازبان اصلی: ادبیات چینینوع جلد: شومیزقطع: بیاضیتاریخ انتشار: 140232 صفحهنوبت چاپ: 1عنوان اصلی: Far Away