روز تولد آنا نزدیک میشد و او حسابی وحشتزده شده بود. چون میترسید که مبادا با بالا رفتن سنش یکباره پیر شود. برای همین هم رفت سراغ دوستانی که عاشق آنها بود و گذر زمان را از یادش میبردند. بله، آنا رفت به کتابخانه تا کتابهای دوستداشتنی را ببیند. آنها را دست بگیرد، ورق بزند و کلی مطالب خوب یاد بگیرد. آنجا بود که خانم مانسِن، کتابدار کتابخانه، به او گفت بعضی کتابها را هیچکس نمیخواند. برای همین باید آنها را از بین بُرد! آنا آنقدر دلش گرفت که تصمیم گرفت کار تازهای بکند و تبدیل بشود به «دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد». فقط مشکل اینجا بود که وقتی این کار را شروع کرد، فهمید دیگر راه برگشتی برایش وجود ندارد! یعنی، کتابها هم دوست دارند خوانده شوند؟!
دختری که می خواست کتاب ها را نجات دهد
- نویسنده: کلاوس هاگروپمترجم: عطیه الحسینیناشر: فاطمیزبان اصلی: ادبیات نروژینوع جلد: شومیزقطع: رحلیتاریخ انتشار: 140160 صفحهنوبت چاپ: 3عنوان اصلی: Jenta som ville redde bøkene