ما دوریم و روزبهروز بیشتر عاشق همدیگر میشیم، ما میخوایم عاشق بمونیم و همچنان از هم دوری میکنیم و فقط سایههای همدیگر را تعقیب میکنیم و هیچوقت هم به روی هم نمییاریم. . ولی وقتی بعد از یک مدتی میخوایم همدیگر را ببینیم دلمون میشه قدر یه گنجشک، یه کبوتر. پرپر میزنیم واسه همدیگر. ما از همدیگر دور هستیم و صاحب هم نیستیم، هیچ موقع هم صاحبخونهی هم نمیشیم. همیشه یه چیزی واسه جنگیدن داریم، ما گوشت و پوست و استخونمون بدون جنگ معنی نداره.
چند برگ از این کتاب را اینجا در گوگلبوکز بخوانید.
خانه اجارهای
نسخه چاپی از آمازون - کشور مورد نظر را انتخاب کنید