"دختر شاه پریان گفته بود قبل از اینکه اسبِ باد شیههی سوم را بکشد باید بروند وگرنه اسب آنها را به جایی میبرد که نه روزش معلوم است و نه شبش. خیلیها بودهاند که نتوانستهاند از لذت اسبسواری اسب باد دل بکنند و رفتهاند به ظلمات..." هنگامیکه محمد گازره به ده میرود متوجه میشود که مردم ده تماماً سنگ شدهاند و ابری روی ده را گرفته و گردی سفید چون باران از ابر میبارد. او شاهد است که چگونه دو عفریت دارند مجسمهی سنگشدهی دختر ارباب را میبرند. حمله میکند که او را نجات بدهد، اما...
جادوگر کوه کبود
- نویسنده: جعفر توزنده جانیناشر: قدیانیزبان اصلی: ادبیات انگلیسینوع جلد: شومیزقطع: رقعیتاریخ انتشار: 1403168 صفحهنوبت چاپ: 1