«تو خاص هستی» درباره‌ی یک گربه ‌ست. یک گربه‌ی سرتاپا سفید به اسم کیتی که خیال می‌کند رنگش خیلی ساده و یک‌دست و حوصله‌سر‌بر است. دلش می‌خواهد خاص باشد. برای همین قلم‌مو را برمی‌دارد و به دوست‌هایش نگاه می‌کند. مداد قرمز را برمی‌دارد و روی گوش‌هایش مربع قرمز می‌کشد. بعد از کفش‌دوزک می‌پرسد به نظرت چطور شدم؟ کفش‌دوزک که بال‌هایش قرمز خوش‌رنگی دارد جواب می‌دهد خوب است و بعد بال می‌زند و دور می‌شود. کیتی به دوست دیگرش زرافه نگاه می‌کند و به نظرش می‌رسد کمی رنگ زرد لازم دارد. برای همین پنجه‌هایش را در قوطی رنگ زرد می‌برد و بعد از زرافه می‌پرسد چطور شدم؟ زرافه که بدنش زرد خوش‌رنگی دارد زیر لبی جواب می‌دهد خوب است و می‌رود. کیتی به دوست‌های دیگرش نگاه می‌کند. از قورباغه‌ی سبز گرفته تا پروانه نارنجی و خوک صورتی و طاووس خوش‌رنگ آبی. از هر کدام ایده‌ای می‌گیرد. به نظر شما بالاخره کیتی خاص می‌شود؟ همان‌طوری که دوست دارد! شاید هزار رنگ بشود. شاید هم یک‌دفعه‌ای یک سطل رنگ بریزد رویش و سرتاپایش یک رنگ بشود. شاید هم باران ببارد و تمام رنگ‌هایی که کشیده برود. به نظر شما داستان چطور پیش می‌رود؟ چه اتفاق‌هایی می‌افتد؟ کیتی چه می‌کند؟