امیر حسن چهل تن در اين رمان به زندگي «کرامت» قهرمان اصلي داستان مي پردازد: «اين رمان از عهد کودکي کرامت است تا دوران ياري با شعبان بي مخ (گل جاهل هاي تهران) ، کودتاي شاه، سقوط دولت مصدق و انقلا ب ايران در سال 1357 و بخشي از سال هاي پس از آن » در جايي از رمان مي خوانيم: «تهرون بزرگ و درندشت بود، لا له زار و زن بي حجاب داشت، بهارستان و کافه لقانطه داشت، سينما و ميدان توپخونه داشت، باغ ملي و ايستگاه قطار داشت.» «يار گرمابه و گلستان شعبان بي مخ و داش مشدي ها و لوطي ها و جاهل هاي پاشنه ورکشيده با کلا ه مخملي مشکي وکت روي کول و دستمال يزدي و چاقوهاي ضامن دار با دسته هاي صدفي – مزين به نقش زن، کوه، ستاره، نخل، قايق و دريا و در اين رمان به نوعي به شهرستاني ها هم اشاره هايي دارد، شهرستاني هايي که به تهران آمده اند و دلشان مي خواهد در اين کلا ن شهر بمانند و زندگي کنند. آنان شب ها يا کنار خيابان مي خوابند يا در حاشيه شهر سکني گزيده اند. «آن ها (شهرستاني ها) همه جا بودند بيشتر از همه در حاشيه تهرون، تهرون قديم، مثل دريا بزرگ بود، هزار تا خيابون آسفالت داشت، صدتا ميدون گل کاري شده با فواره و مجسمه.
تهران، شهر بی آسمان
نویسنده : امیر حسن چهلتن
ناشر : سوژه
نوع جلد : شومیز
تعداد صفحه : ۲۵۶