این رمان شوری است از احساساتی که ناشی از فقدان عزیزی بر سر بازماندگان فرود میآید و آنها را در این اندیشه عمیق میکند که چرا زندهاند؟ «امروز سالگرد محبوبه است. صبح زود لباس میپوشم و راهی بهشت معصومه میشوم. میخواهم با محبوبه تنها باشم، تا قبل از آنکه سروکلۀ بچهها پیدا شود. سر راهم، دستهای رز سفید میخرم. به قبرستان که میرسم، بطری پلاستیکی خالی را از خورجین موتور برمیدارم، و از نزدیکترین شیر آب، پرش میکنم. به کنار قبر میروم و مینشینم. بطری آب را روی قبر خالی میکنم. دستم را در حفره میم، واو، ه و کشیدگیِ ی امیری میکشم. نسیم خنک بهاری، وادارم میکند که کت ام را کمی بیشتر به خودم بچسبانم. دستۀ رز را روی قبر میگذارم. گل موردعلاقۀ محبوبه. دوست داشت که گلدان روی میز آشپزخانه، همیشه با دستهای گل رز سفید پر باشد. هر بار که اینجا میآیم، شعر روی قبر را با صدای آرامی میخوانم. این تنها حرفیست که از جانب او، و از دهان من خارج میشود. شعری که خود محبوبه خواسته بود تا روی قبرش حک شود، و من هر بار با خواندنش، ممنون مهربانیاش هستم.
آوار کتاب ها
- نویسنده: فاطمه مرتضوی نیاناشر: نیستانزبان اصلی: ادبیات فارسینوع جلد: شومیزتاریخ انتشار: 1403107 صفحهتیراژ: 200نوبت چاپ: 1