«عطر سپید شانههای نیمهبرهنهاش از بالای کوه دز خیز برمیدارد. در آسمان لاجوردی بامیان، نوک قلههای بابا پخش میشود. روی برگهای سبز و پر شبنم سپیدار خُشکک، بوسه مینشاند. خوشههای گندم دست در گردن یکدیگر به پیشواز ۱۳۴۶ میرقصند. از صدای برآمدن نی بریده از نیستان، زنان و مردان قریه دست به آسمان بالا میبرند. نالهی نینواز به صحنهی نزدیک شدن زلیخا به یوسف میرسد. از بامداد آن روز تا شامگاه امروز، نَی میماند و یک دنیا کشمکش و گفتگو؛ کشمش با خود و طبیعت، و گفتگو با خدا و انسان.»
ویرانشهر
نویسنده: سیدمحمدعلی موسوی
ناشر: نشر انجمی ادبی هشت بهشت
تاریخ انتشار: ۱۳۹۶
۱۲۷ صفحه