عزیز نسین (Aziz Nesin) با نام مستعار محمت نصرت، روزنامهنگار و نویسندهی اهل ترکیه، است که در 20 دسامبر 1915 در هیبلیآدای استانبول متولد شد. عزیز نسین در سال 1939 از مدرسهی علوم نظامی فارغالتحصیل و به عنوان ستوان دوم به خدمت ارتش درآمد. در سال 1944 مأموریت یافت تا در منطقهی زونگولداغ جایگاههای ضدهوایی بسازد، اما به اتهام سوءاستفاده از وظیفه و اختیار خود با درجهی ستوانیکمی از ارتش اخراج شد.
عزیز نسین به روزنامهنگاری روی آورد و سردبیر و نویسندهی مجموعهای از نشریات طنز با گرایش سوسیالیستی شد که از آن میان میتوان به مجلهی یدیگون، روزنامهی کاراگوز، روزنامهی تن، هفتهنامهی شنبه و روزنامهی وطن اشاره کرد.
در سال 1946، نسین به همراه صباحالدین علی و رفعت ایلگاز هفتهنامهی طنز «مارکوپاشا» را منتشر کرد که پس از چندی، با وجود تیراژ بالا، به علت انتقاد از سیاستمداران زمان خود، تعطیل و عزیز نسین برای نوشتن مقالهی «به کجا میرویم» بازداشت و به حبس محکوم شد.
عزیز نسین در سال 1948 کتاب طنزی با نام «عزیزنامه» منتشر کرد که به بازداشت چهارماههاش انجامید و گرچه مجازات نشد، در سال 1949 ملک فاروق پادشاه مصر، شاهزاده الیزابت و رضا پهلوی از طریق سفارتخانههایشان در آنکارا از او شکایت کردند. نتیجهی این شکایت شش ماه حبس برای عزیز نسین بود.
عزیز نسین به روزنامهنگاری و نویسندگی ادامه دارد. زبان طنز و قلم منتقدش او را به نویسندهای محبوب بدل کرد و جوایز بسیاری برای او به ارمغان آورد.
عزیز نسین در سال 1972 بنیاد نسین را در چاتالجا تأسیس کرد. بنیاد هر سال چهار کودک بیبضاعت را تحت پوشش خود درآورده و تمامی نیازهای آنها مانند سرپناه، آموزش و پرورش و... را فراهم کرده و تا زمانی که حرفهای کسب کنند از آنها حمایت میکند. نسین تمامی حقوق آثار خود در ترکیه و سایر کشورها را ـ شامل تمام کتابهای منتشرشدهاش، تمام نمایشنامههایی که بر روی صحنه خواهد رفت، اقتباسهای سینمایی و حقوق آثاری را که در رادیو و تلویزیون اجرا یا استفاده میشوند ـ به بنیاد اهدا کرده است.
عزیز نسین در 6 ژوئیهی 1995، زمانی که برای مراسم امضای کتاب و مصاحبه به شهرستان چشمهی استان ازمیر رفته بود، دچار سکتهی قلبی شد و درگذشت. پیکر او در تاریخ هفتم ژوئیه در باغ بنیاد نسین، بنا به وصیت خودش بدون هیچگونه مراسم و در مکانی نامشخص از بنا، به خاک سپرده شد.
پرداخت طنز به مسائل اجتماعی و فرهنگی
عزیز نسین تا پایان عمر خود به نوشتن پرداخت و آثار بسیاری از او به یادگار مانده است. عنصر مشترک تمام این آثار پرداخت طنز به مسائل اجتماعی و فرهنگی است و این خصیصه در حالی است که گاه طعنههای سیاسی و نگاه به این جنبه نیز در میان نوشتههای او به چشم میآید. او گاه نگاه برآمده از عقبماندگی فرهنگی را در تقابل با مدرنیته قرار داده و موقعیتهای خاصی خلق کرده است.
آنچه عزیز نسین در این صحنهآراییها رو میکند همه و همه برآمده از متن جامعه است؛ حقیقتی درآمیخته با داستان. این خصیصه داستانهای او را فارغ از زمان و بدون وابستگی به گذر زمان متعلق به تمام دورهها میکند.
معرفی چند اثر از عزیز نسین
پخمه
«پخمه» داستان ماجراهای زندگی مردی به همین نام است که تلاش دارد در جامعهای سرشار از ناراستی و دروغ و دزدی زندگی سالم و درستی داشته باشد؛ مثل شنا در مسیر مخالف رودخانهای خروشان. عزیز نسین در این داستان هم با همان طنز آشنای خود تلاش کرده تا به مسائل اجتماعی مختلف بپردازد و با واکاوی این موارد آنچه را در کنه جامعه در جریان است بهصورت عیان به خواننده بنمایاند. آنچه بر سر پخمه میآید متفاوت از منشی است که او در پی گرفته است. قهرمان داستان با مشکلات فراوانی مواجه شده و سر آخر به گناه جرم نکرده به زندان میافتد! گویی او در این جامعه ناپاک وصلهای ناجور بوده است.
خر مرده
کتاب خر مرده نوشتهٔ عزیز نسین، داستان بلندی است متشکل از بیست و سه نامه که خر مردهای از آن دنیا برای دوستش «زنبور سرخ» نوشته است. او در قالب این نامهها به زبانی طنزگونه و نیشدار نحوه مردن و ماجراهای پس از مرگش را برای دوست خود توضیح میدهد. این اثر درواقع هجویهای بر اوضاع نه چندان مطلوب جامعه ترکیه در دوران حیات نویسنده است.
بچه های امروز معرکه اند
مکاتبات دو همکلاسی به نام احمد و زینب است و در ترکیه بارها و بارها به چاپ رسیده است. عزیز نسین در این کتاب به انتقاد از نظام آموزشی جامعهی خود و شیوههای غلط تربیتی خانوادهها میپردازد. مطالب کتاب خندهدار است. من بارها هنگام ترجمه کار رها کردم، به اتاق دیگری رفتم و از ته دل و با صدای بلند خندیدم. برخی صفحات کتاب را برای همسرم و پسرم خواندم، آنها هم خندیدند. کتاب، در عین برخورداری از جاذبه و کشش لازم، سخت عبرتآموز و پنددهنده نیز هست. همانطور که نویسنده خود معتقد است، این کتاب نهفقط برای بچهها که برای بزرگترها هم خواندنی است. در بخشی از متن این کتاب میخوانید: « قول داده بودیم برای هم نامه بنویسیم. یادم هست حرفم را باور نمیکردی. میگفتی زینب آنکارا که بروی همکلاسیهای جدید پیدا میکنی و ما را از یاد میبری. حالا میبینی که شماها را فراموش نکردهام. یکهفتهای میشود که در خانهای در آنکارا ساکن شدهایم. نتوانستم زودتر نامه بنویسم. چون تازه در مدرسه ثبتنام کردهام. آدرس خانهی جدیدمان را هم دیروز از پدرم گرفتم. اولین کارم نامه نوشتن به تو است...»
برای دسترسی به تمامی آثار عزیز نسین در سایت ناکجا کتاب به لینک زیر مراجعه فرمایید:
منابع:
Wikipedia
Naakojaa
Taaghche
ketabrah
Comments