هنگامی که نمایشنامههای هارولد پینتر را میخوانیم شاید در وهله اول درنیابیم که منشاء آغازین این شخصیتهای ترس خورده و مضطرب که انگار همواره عاملی شناخته یا ناشناخته از بیرون یا درون تهدیدشان میکند، تجربههای نوجوانی نویسندهیی باشد که روزگاری از ترس نئونازیستهای انگلیسی خواب راحت نداشته و مدام در این هراس به سر میبرده که یک روز که از مدرسه به خانه برمی گردد یکی از آن نئونازیستهای متعصب بلایی سرش بیاورد.
این همان هراسی است که بعدها در اولین نمایشنامههای پینتر مثل اتاق، جشن تولد و… به شکلی کاملاً متفاوت از منشاء واقعی خود رخ نمود. بین ادبیات و واقعیت نسبتی است که خود را در محتوای ظاهری اثر ادبی نشان نمیدهد. این نسبت گاه در ساخت فکری نویسنده و شکلی که به عنوان یک ژانر ادبی از یک مفهوم ارائه میشود، قابل ردیابی است و این، ویژگی ادبیاتی است که خالق آن با یک تجربه شخصی چنان درگیر شده که آن تجربه به طور ناخودآگاه به تفسیر و درک او از جهان بیرون راه مییابد و به آن جهت میدهد و نویسنده در حین نوشتن، شاید بیآنکه به شکل واقعی، جزئی و اولیه آن تجربه فکر کند ناخواسته آن را به ادبیات و زبان خود راه میدهد و صورت واقعی آن تجربه در فرآیند تبدیل شدن به متن ادبی دگرگون میشود. هرچند که متن، جوهر اصلی آن تجربه (که در آثار پینتر اضطراب و تهدیدشدگی است) را حفظ میکند اما به شکلی دگرگون شده و در فضایی گاه کاملاً متفاوت با فضایی که نویسنده وضعیتی را در آن تجربه کرده است که در مورد «هارولد پینتر» میتوان گفت تهدید و اضطراب در آثار او بیش از هرچیز بر شیوه نوشتن گفتوگوهای نمایشنامه ساخت اندیشگی آثارش تاثیر گذاشته است. بیهوده نیست که «پینتر» برای نوشتن گفتوگوها این قدر به ظرفیتهای زبان گفتار و حتی مکثها و سکوتهایی که در زبان آدمهای در حال حرف زدن با یکدیگر اتفاق میافتد توجه میکند و آنها را به ابزاری بدل میکند برای ایجاد فضایی که اضطراب، عصبیت و بحران درونی شخصیتها در آن نهفته است.
البته ویژگی نمایشنامههای پینتر را شاید نتوان تنها در شیوه نوشته شدن گفتوگو خلاصه کرد، اما میتوان گفت در برخی از این نمایشنامهها، گفتوگو ابزار اصلی بازنمایی جهان بیرون و هراس درونی شخصیتها از این جهان است. موقعیتهای «پینتری» در عین واقعی بودن کابوسگونهاند. بیهوده نیست که پینتر خود را بیش از هرکس متاثر از کافکا میداند.
شخصیتهای نمایشنامههای پینتر نیز مانند شخصیتهای آثار کافکا مقهور قدرتهایی هستند که به اشکال گوناگون میکوشند بر این شخصیتها مسلط شوند و ترسی دائم را در اعماق ناخودآگاه آنها بنشانند.
خیانت نمایشنامهای است که از پایان، آغاز میشود. در صحنه اول جری و اما در یک مکان عمومی نشستهاند و گذشته را مرور میکنند. گذشتهای که در ذهن اما پر رنگتر است و برای جری بیشتر خاطرهای است که جری تصویر چندان دقیقی را از برخی صحنههای آن به یاد ندارد. چنان که وقتی اما روزی را به یاد میآورد که جری، دختر آن وقتها پانزده سالهاش را به هوا پرت میکرده، مکان این واقعه در ذهن جری جابهجا شده است.
در خلال این گفتوگو متوجه میشویم که زندگی اما به دلیل افشا شدن خیانتهای شوهرش در آستانهی فروپاشی است، هرچند در ادامه درمییابیم که این زندگی از همان شب اول ازدواج فروپاشیده است.
ماجرا روندی معکوس را طی میکند و در نهایت به شب اول خیانت میرسد و در این لحظه تمام تصورات پیشین خواننده نقض میشود چرا که میبینیم شوهر اما از همان شب اول ازدواج، همه چیز را در مورد همسرش فهمیده است. در این نمایشنامه، خیانت به لحاظ فرم روایی مسیری را از عمومیترین مکان تا شخصیترین مکان که خانه رابرت است، طی میکند هرچند در واقعیت این روند برعکس بوده است.
شخصیتهای نمایشنامههای پینتر نیز مانند شخصیتهای آثار کافکا مقهور قدرتهایی هستند که به اشکال گوناگون میکوشند بر این شخصیتها مسلط شوند و ترسی دائم را در اعماق ناخودآگاه آنها بنشانند.
از سوی دیگر رابرت و جری هر دو، ناشر هستند. رابرت شخصیتی تحقیرشده است که امنیتش از هر لحاظ تهدید شده. حس تحقیر را در او از واکنشی که هنگام گفتوگو از نویسندگانی که او و جری آثارشان را چاپ میکنند، میتوان دریافت. در بافت زبان گفتوگوهای خیانت، تنشی است که مدام متن را به ارتعاش درمیآورد. سطح اولیه زبان گاه میکوشد این تنش را بپوشاند اما تکرارها، مکثها و دیگر ظرفیتهای زبان گفتار، در لایههای پنهان گفتوگوها درون شخصیتها را افشا میکنند. شخصیتها میکوشند با حرف زدن از موقعیتی که به آن گرفتار شدهاند، بگریزند اما گفتوگو و ساخت نمایشنامه مدام آنها را به سمت آن موقعیت پرتاب می کند.
این نشان نوعی از خودبیگانگی و در عین حال ناتوانی از ارتباط با دیگری و در نهایت ایجاد حفرههایی هولناک میان این دو وضعیت است که در شکل گفتوگوها نمود عینی مییابد یا مثلاً آنجا که پیشخدمت ایتالیایی بین رابرت و جری قرار میگیرد این بیگانگی عینیتر میشود.در «زبان پشت کوهی » پینتر، قدرتهای تهدیدکننده را در قالبی عینیتر نشان میدهد و در «خاکستر به خاکستر» وضعیت قدری پیچیده تر میشود چرا که خاطره شخصیت زن این نمایشنامه، آشکارا بین واقعیت و وهم در نوسان است.
علی شروقی
روزنامه اعتماد، ۲۴ شهریور ۱۳۸۶
Comments