گفتگوی آزاده دواچی با شاعر مجموعه شعر «لبخندهای مچاله»
دفتر شعر «لبخندهای مچاله» که به تازگی از سوی نشر ناکجا منتشر شده است، مجموعه اشعار نکابد یکی از شاعران معاصر ایرانی است. این مجموعه شامل سه دفتر است که هر دفتر شامل شعرهای کوتاهی است، درعینحال که شاعر این سه دفتر را جدا کرده است، خواننده هر چه به دفتر سوم نزدیکتر میشود، میتواند به دریافت ارتباط ظریف معنایی و کلامی میان این سه دفتر برسد. شعرهای این دفتر ساده و روایی هستند. گاهی کوتاهی بعضی از شعرها، خواننده را میان درک ضمنی و حقیقی متن رها میکند، اما گاهی کوتاهی متن متصور بیان ضمنی و تلویحی است که در شعرهای بعد این معانی گستردهتر میشوند. فضای به تصویر کشیده شده در اکثر شعرها در دفترهای مختلف با یکدیگر متفاوت است. درعینحال در بسیاری از شعرها، این فضا نشاندهنده برقراری گفتمان میان شاعر و رویدادهای سیاسی و اجتماعی است. شاعر با استفاده از زبان ساده، درعینحال توانسته است از بسیاری از کلمات آشنازدایی کند. آنچه که شعرهای این مجموعه را ساخته است درک شاعر از رویدادهای حقیقی و گره زدن آن با استفاده از چیدمان طبیعی و ساده کلمات است. میتوان گفت که ارتباط معنایی و چیدمان شعر، برای هر مخاطبی تعبیر زبانی و معنایی خود را دارد، اما درعینحال زبان این مجموعه توانسته است در عین سادگی روایت شناختهشدهای را به مخاطب به دست بدهد.
آقای نکابد مجموعه شعر لبخندهای مچاله حاوی سه دفتر مختلف است که هر دفتر نیز دارای شعرهای کوتاهی است، آیا این سه دفتر در ارتباط باهم هستند؟ یا اینکه میتوان آنها را سه مجموعه جدا در نظر گرفت؟ و چه شد که تصمیم گرفتید این مجموعه شعر را به صورت سه دفتر مختلف در آورید؟
– شاید بهتر باشد زمان سروده شدن شعرها را در نظر بگیرم، دفتر یکم، منتخبی از نوشتههای من بین سالهای ۷۷ تا ۸۴ است. دفتر دوم، مربوط به سالهای بعد از ۸۴ است. این دو دفتر بیان درک و احساس من در آن دورههای زمانی بوده کهگاه بسیار به هم نزدیک بودهاند. به هر حال این لحظاتی از متنی در گذر زمان بودهاند؛ که شاید هم میشد به صورت یک مجموعه باهم آورده شوند. اما دفتر سوم، ساختاری کاملن متفاوت دارد که به نظر من بهتر بود به صورت یک کتاب جداگانه چاپ شود که متأسفانه به دلیل محدودیتهای چاپ این امکان وجود نداشت.
شعرهای سه دفتر از لحاظ ساختاربندی تقریباً شبیه هم هستند، مثلاً شعر «تو» در دفتر اول و یا این شعر:
در آغوش میگیرم تو را
چو خورشیدی
گرم
سرد میشوی
چون کوهوارهای از یخ (صفحه ۶۳)
در عین مفهوم و بافت معنایی دفتر اول و دوم هم تا حدودی مرتبط هستند، اما به نظر میرسد که دفتر سوم بافت معنایی متفاوتی دارد و به نوعی صراحت کلامی شما در دفتر سوم بیشتر شده است، خودتان این ارتباط را چگونه ارزیابی میکنید و فکر میکنید که چه قدر توانستهاید سه دفتر را به یکدیگر مربوط کنید و آیا اصلاً به دنبال برقراریی یک ارتباط معنایی خاص میان دفترها بودهاید؟
– در واقع من اصلن به دنبال ارتباط دادن یا ندادن این سه دفتر باهم نبودم. در دو دفتر اول حتی به دنبال برقراری ارتباط بین شعرهای هر دفتر هم نبودهام. ولی آنچه در واقع اتفاق میافتد نحوه بیان خاص هر شاعر هست که باعث میشود شعرهاگاه حتی با مفاهیم مختلف دارای یک جنس شعری شوند. اما در مورد دفتر سوم، این موضوع کمی فرق دارد. این دفتر، سی و دو روایت از یک موضوع از زاویههای مختلف هست. درحالیکه هر نوشته و هر صفحه به طور مستقل میتواند خوانده شود ولی برای درک درست موضوع همه زوایا باید باهم خوانده و دیده شوند. موضوع در این دفتر اهمیت بیشتری دارد.
یکی از ویژگیهای دیگر این مجموعه بیان استعاری و به نوعی اشارهٔ نمادین در کلام است مثلاً در صفحه ۷۵؛
باد علاف
عشقبازی میکرد با برگ
چارهای نداشت پاسبان
آمد
مرا دستبند زد
فکر میکنید چرا از این بیان استعاری استفاده کردهاید و چه قدر توانستهاید در این بیان برای انتقال مفهوم به مخاطبتان موفق عمل کنید؟
– شاید استعاریترین شعرهای این مجموعه شعرهای «آینه» یا «فرهاد بیتیشه» باشند، اما در هر حال این بیان استعاری هدف نیست و فقط نحوه بیان است. مهمتر از اینها برای من، فضاسازی شعری بوده است؛ اینکه شعر فراتر از بیان یک بعدی روی کاغذ و فراتر از ارتباط زبان شناسانه بین کلمات، یک تصویر و فضای شاعرانه قدرتمند را ایجاد کند و مخاطب را به کشف این فضا دعوت کند.
– من به جای «ساده» بودن دوست دارم به خالص بودن و صادقانه بودن یک شعر فکر کنم. به مانند یک طرح تراشیده شده که نه چیزی اضافه دارد نه کم. حال این اثر ممکن است زبان سادهای داشته باشد یا پیچیده، شاید فرق شعر و شعار در نحوهی انتقال مفهوم باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای این دفتر زبان ساده و روایی آن است که به زعم من در بیشتر موارد توانسته است ارتباط معنایی خوبی با مخاطب برقرار کند، به ویژه که این زبان ساده در دفتر سوم، بسیاری از معضلات اجتماعی و سیاسی را به چالش کشیده است و به نوعی زبان ساده شعر در گیر گفتمان سیاسی شده است، چه قدر زبان را در انتقال مفهوم خاص به مخاطب مؤثر میدانید؟ فکر میکنید نقش زبان در این میان چه میتواند باشد آیا سادگی یک زبان میتواند در انتقال معنا به مخاطب موفق عمل کند؟
– من به جای «ساده» بودن دوست دارم به خالص بودن و صادقانه بودن یک شعر فکر کنم. به مانند یک طرح تراشیده شده که نه چیزی اضافه دارد نه کم. حال این اثر ممکن است زبان سادهای داشته باشد یا پیچیده، شاید فرق شعر و شعار در نحوه انتقال مفهوم باشد. شعر بر خلاف شعار به دنبال انتقال یک مفهوم بستهبندی شدی و لوکس نیست، شعر همان طور که قبلن گفتم فضاسازی میکند و مخاطب را دعوت میکند به همراه شدن در این فضا؛ دعوت میکند به کشف، به دریافت. انتقال مستقیم و ساده مفهوم هدف نیست.
دفتر اول و دوم مخلوطی از اشعار با تمهای مختلف عاشقانه و سیاسی است اما هر چه قدر که به سمت دفتر سوم میرویم، این تم تغییر میکند و در واقع دفتر سوم تماماً به بازنمودی از وقایع سیاسی تبدیل میشود، مثلاً صفحه ۹۹
ما در سلولهایمان میمانیم
خیابانها اشغال میشوند
آیا این تمایز اتفاقی بوده است یا اینکه خودتان عمداً این تمایز را میان سه دفتر قایل شدهاید، چرا در دفتر سوم بیشتر به موضوع سیاسی پرداختهاید؟
– موضوع دفتر سوم، موضوعی فرازمانی و فرامکانی است. این مرزکشی بین انسانها که همیشه «ما» و «آنهایی» را به دنبال دارد؛ مسئلهای که همیشه در طول تاریخ اتفاق افتاده، میافتد و خواهد افتاد و در هر مکانی ویژگیهای خاص خودش را دارد. مسئله بیشتر از اینکه سیاسی باشد انسانی و اجتماعی است. این طبقهبندی کردن در سطوح مختلف اتفاق میافتد هرچند که در فرهنگهای مختلف چگونگی و شدتان فرق میکند. برای مثال میگوییم خانواده من، محله من، شهر من و غیر و در مقابل اینها یک «خانواده دیگری» شهر دیگری و غیره وجود دارد. در هر سطحی این دستهبندی نتایجی را به همراه دارد و البته مسایل خاص درون گروهی که به «آن دیگری» مربوط نمیشود یا به «آن دیگری» ترجیح داده میشود. وقتی این طبقهبندی در سطوح سیاسی مطرح میشود و همراه با قدرت،گاه میتواند به چالشی بزرگ تبدیل شود. در دفتر سوم، بیش از اینکه سعی بر به حق نشان دادن یک گروه شود، چالشهای ناشی از این گروهبندی شاید به ناگزیر را به تصویر میکشد.
یکی دیگر از ویژگیهای اشعار این مجموعه کوتاه بودن اشعار است، درعینحال بعضی از اشعار گاهی به دو خط هم میرسند، گاهی شاعر میتواند در عین کوتاه بودن شعر تأثیرگذار هم باشد برای مثال در خیلی از شعرهای شما این اتفاق افتاده است، اما درعینحال در بعضی از شعرها به عنوان مخاطب منتظر بودم که شعر هنوز ادامه پیدا کند، به نظر کوتاه کردن شعر و در واقع ایجاز به شما این فرصت را داده که تأثیرگذارتر با مخاطب وارد گفتگو شوید، خودتان چگونه ارزیابی میکند؟
– یک شعر باید کامل باشد و بتواند آن فضای شعری مناسب را ایجاد کند بدون اضافه گویی.گاه این اتفاق در یک شعر کوتاه میافتدگاه در یک شعر بلند. این فضاسازی البته نیاز به زمان دارد؛ باید زمان لازم را برای درگیرشدن ذهنی مخاطبش فراهم آورد. خودم هم احساس میکنم شاید بعضی از شعرها میتوانست و میبایست کمی بلندتر باشد؛ اما بعضی با وجود کوتاه بودن به نظرم کامل است. مثل:
زیر تنهاییهایم را امضا میکنم
مبادا به آنها دچار شوی
فکر میکنید که در این مجموعه به تعهد شاعر در قبال جامعه و رویدادهای سیاسی عمل کردهاید و چه قدر در آن موفق بودهاید؟
– «متعهد» بودن به چیزی یعنی بر اساس معیارها و ارزشهای تعیینشده آن موضوع فکر کردن که نوعی محدود کردن هنر است. به خصوص در جامعه امروز ما که به نظر میرسد معنای متعهد بودن به جامعه محدود میشود به بیان دردهای جامعه و هنر متعهد یعنی اثری که این دردها را بیان کند حتی اگر هنر نباشد. مهمترین تعهد هنرمند قبل از جامعه، به خود هنرمند و هنرش برمیگردد و میزان صداقتی که در دریافت و بیانش از زندگی وجود دارد؛ که اگر در این مورد موفق شود به نظر من اثرش با اقبال روبرو میشود و ممکن است بتواند جامعه را به همراهی با اثر دعوت کند.
Comments