آزاده دواچی – زبان و چالشهای هویت در مهاجرت؛ نگاهی به مجموعه داستان آفرینش روی باریکه موکت نوشته علی اسماعیل شعار
مؤلفههای زبان مهاجرت در هر اثری بسته به ساختار و شکل گیری زبان در متن تغییر میکند، گاهی بعضی از آثار را نمیتوان جزو ادبیات مهاجرت دانست، چرا که عموماً فضای شکل گرفته شده در داستان حول مسائل داخل ایران میگردد و به این ترتیب برای مخاطب تمایز میان فضای بومی و غیر بومی ساده است، اما در برخی دیگر از آثار میتوان دغدغه و درگیری میان هویت اصلی نویسنده و هویت سرگردان او به عنوان یک مهاجر را دید. این چنین آثاری از آن جهت ارزش دارند که قادرند تمایز میان دوگانگی هویت را در داستان و فضای شخصیتها به نمایش بگذارند.
در مقدمهای بر ادبیات مهاجرت اینگونه نوشته شده است که: «تنومندترین شاخه ادبیات مهاجرت، شاخهای است که به دو گانگی هویت تبعیدیان و درگیریهای درونی آنان برای بریدن از گذشته و آغاز زندگی تازه در کشور مهاجر پذیر میپردازد. این بخش از ادبیات مهاجرت است که در مطبوعات ایران نیز امکان نشر یافته است. در چند سال اخیر با شروع چاپ داستانهای نویسندگان مهاجر در داخل کشور میتوان گفت: «بخش قابل ملاحظهای از ادبیات پرتاب، نویسنده را در تبعید یا مهاجرت با برونمرز جا گذاشته و به خانه رسیده است. درباره ویژگی فکری و زیباشناختی این آثار گفتهاند: «در آثار ادبی دهه نخست میشد گفت که انگیزه نویسنده در نوشتن، ضیافت نفس است در هزار توی کابوسهای از دست دادن، سرخوردگی و گمشدگی… و تا نیمههای دهه دوم میشد گفت انگیزه او نیاز به خودکاوی و یافتن هویت تازه است…»
عبدالفتاح کیلیتو، نویسنده و منتقد مراکشی فرد دوزبانه را به مسافر گمشده تشبیه میکند و میگوید: «زبان و هویت یکدیگر را خلق میکنند و سخن گفتن به یک زبان متفاوت انسان را از خود تهی میکند. اصالت هویت فقط در افراد یک زبانه وجود دارد.»
اما الهه خوشنام معتقد است که با طولانی شدن زمان مهاجرت اما این تصور پیش میآید که شاعر یا نویسنده تبعیدی هر چه با زبان بیگانه آشناتر و به چم و خمهای آن واردتر میگردد، از زبان مادری فاصله میگیرد و رفتهرفته آن را فراموش میکند یا تسلط خود را بر زبان پایه از دست میدهد.
با اینکه این نظریه میتواند درست باشد اما گاهی در بعضی از آثار نویسندگان مهاجر این دوری از فضای زبان مادری را به صورت عمدی و به عنوان یکی از تکنیکهای نوشتاری میبینیم، این تکنیک نویسنده را از یک سو با وقایع و رویدادهای ساختار داستان در مهاجرت ربط میدهد و از سوی دیگر سرگشتی و دوگانگی هویت نویسنده را در فضای مهاجرت به تصویر میکشد.
زبان در اکثر داستانها نیز ساده نیست، بلکه نوعی پیچیدگی دارد که با روایت و گفتگوهای عامیانه در داستان به هم خورده است و تلاش نویسنده را برای انتقال فضای نامأنوس مهاجرت نشان میدهد.
مجموعه داستان آفرینش روی باریکه موکت نوشته علی اسماعیل شعار دارای چنین ویژگیهایی است. این مجموعه داستان از ۱۳ داستان کوتاه تشکیل شده است که به تازگی توسط انتشارات ناکجا منتشر شده است. فضای به تصویر کشیده شده در اکثر داستانهای این مجموعه میان جغرافیای مهاجرت شکل گرفته شده است. ساختار و ترکیب و فضاسازی در اکثر داستانها به نوعی روایتهای غریب گونگی و متفاوتی را از راوی به تصویر میکشد. زبان در اکثر داستانها نیز ساده نیست، بلکه نوعی پیچیدگی دارد که با روایت و گفتگوهای عامیانه در داستان به هم خورده است و تلاش نویسنده را برای انتقال فضای نامأنوس مهاجرت نشان میدهد. تمهای اکثر داستانها حول فضاهای مختلفی در جریان است که این فضا دغدغهها و دریافتهای شخص مهاجر را میتواند به خوبی به تصویر بکشد برای مثال در داستان کوالینکف و اقاقیا که نویسنده تصویری از زندگی در کمپ را به تصویر میکشد.
بابا که میآد تو چادر، مامان از این رو به اون رو میشه. بابا یک کم گوشت قرمه رو که از بازار سیاه خریده به مامان میده و من پاهامو جمع میکنم تا بابا بتونه پاهاشو دراز کنه. توی کمپ همه بابا را رو بطری صدا میزنن چون توی بارانداز کار میکنه و گاهی از اونجا بطریهای مشروب محلی رو قاچاقی میآره تو کمپ و به مهاجرها میفروشه. بابا چپق بلندش رو چاق میکنه (کوالینکف و اقاقیا، صفحه ۱۱)
زبان محاورهای در این داستان به ساختار منسجم و در عین حال روایت صدمهای نزده است، بلکه به بخشی از ساختار داستان تبدیل شده است و در نهایت توانسته است تا انتهای داستان روایتهای ملموس و در عین حالی واقعی کمپ را به تصویر بکشد. ابهام در پایان داستان در اکثر مجموعه داستانهای این مجموعه نیز توانسته است روایت را به چالش بکشد و در عین حال انتقال آن به مخاطب در هر داستان بسته به فضا و شرایط داستان در تغییر است و بستگی به پردازش و ذهنیت مخاطب دارد.
اما فضاسازی در داستانها نیز از قائده خاصی پیروی نمیکند بلکه نویسنده چرخشهای متفاوتی را در فضای روایتی داستان به تصویر کشیده است به این ترتیب تنوع فضاسازی در هر داستان دیده میشود، زبان نیز از این چنین قائدهای پیروی کرده است، برای مثال در داستان نامههای خانم متروک که فضا و ساختار داستان با داستان گذشته فرق میکند و همین ساختار این مجموعه را دچار تنوع کرده است.
اما چالش اصلی نویسنده درگیری میان هویت واقعی و هویت غریب گونگی است که در بیشتر داستانها به خوبی به تصویر کشیده میشود، شگرد نویسنده در این مجموعه بیان فضاهای غیر بومی و ارتباط آن با فضای مهاجرت است. نویسنده برای این ارتباط از زبان فارسی و استفاده مکرر از کلمات و اسامی غیر فارسی در اکثر داستانهای خود بهره برده است، به این ترتیب مخاطب با دو چالش روبهرو است درک روایت و ربط آن به ساختار غیر بومی و آشنایی و یافتن ارتباط میان کلمات غیر بومی و بومی و در نهایت روایت داستان، این تکنیک نیز در اکثر داستانها تکرار میشود و نشان از تلاش نویسنده برای به تصویر کشیدن این هویت دوگانه دارد.
آن قدر به بار مارتینی سفارش دادم که اگر نصف اون لیوانها رو واقعاً میخوردم سیاه مست میشدم. اسمش رو بهام نگفت. اون عقیده داره بدون اسم امکان تغییر و تبدیل شخصیتها بیشتر میشه. جوری قهوه میخوررد که انگار واقعاً توی بار فرودگاه نشسته و همه چیز واقعاً واقعیه. به نظرم آدم جالبیه، در هر حال. راستی حتماً فرانک با کلی غم و غصه پیش زنش برگشته (داستان شهر ساحلی صفحه ۴۲)
میتوان گفت ایجاد تنوع در ساختار داستان نیز چالش نویسنده برای به تصویر کشیدن همین هویت است که بسته به ساختار داستان فرق کرده است، این چالشها عموماً تا پایان هر داستان ادامه دارد و با پایان بندی متفاوت به مخاطب منتقل میشود. تمهای اکثر داستانها حول محو ر مشخصی نیست، اما در عین حال تمرکز نویسنده را برای به چالش کشیدن هویت راوی در مهاجرت را نشان میدهد. با این حال تجربه مفاهیم فلسفی نیز با همین هویت راوی در هجرت پیوند میخورد و در نهایت در زبان روایت به تصویر کشیده میشود.
از بخت خوش به سرسرای خوبی رسیدهام. مجسمه «تفکر و تنهایی» وسط سرسرا قرار دارد و بخت خوش اینجاست که هیچ کس روی اسب ننشسته است و هیچ کس توی سرسرا نیست. پایم را توی رکاب میگذارم و خودم را بالا میکشم. زین سنگی سرد است. لبه دامنم را کمی پایین میکشم و دفترچه را بین پاهایم میگذارم. میدانم تا زمانی که روی زین نشستهام کسی در این سرسرا توقف نخواهد کرد، بنا به رسم باستانی. ورق میزنم (در جستجوی واژهای بکر برای تو، صفحه ۶۶)
در به تصویر کشیدن این هویت دوگانه نویسنده از شخصیت سازی چندگانه نیز بهره برده است، به این ترتیب که شخصیتها در اکثر داستانها شخصیتهایی غیر ایرانی هستند که در بعضی از فضاها با شخصیت راوی و یا شخصیت ایرانی او پیوند خوردهاند، به این ترتیب نویسنده میتواند موقعیت و فضای متفاوتی در داستان را شکل دهد که بازتاب زندگی او در مهاجرت است. این فضاها ممکن است برای مخاطب فارسی زبان نامانوس باشد، اما ربط آن به موقیعتهای مختلف قادر است تا از این نامانوسی در زبان و ساختار گره بگشاید. در بعضی از داستانها پردازش اینگونه شخصیتها به برداشتهای مختلف در داستان کمک کرده است.
تلاش نویسنده در به تصویر کشیدن شاخصها و زبان متفاوت مهاجرت از دیدگاه یک نوینسده مهاجر موفق بوده است به خصوص که در این مجموعه داستان تکنیک نوشتاری حول یک محور ساده اتفاق نیفتاده است و همین ساختار را دچار تنوع و دگرگونی گرده است و از همه مهمتر در به چالش کشیدن هویت مهاجر نیز موفق عمل کرده است.
لولو سرش را گذاشت روی دستهایش و تیم با حس نگرانی عمیق که همهمان کم و بیش به آن علاقهمند بودیم، روی میز دنبال کم و کسری گشت تا حواسمان را پرت کند، همان موقع آرش تکانی خورد و از زل زدن به گربهای که آن طرف خیابان روی کف زیر استیشن سیاهی کز کرده بود و همهمان لااقل یک بار و بعضیها حتا چند بار ناخود آگاه به آن نگاهی انداخته بودیم دست برداشت و به ساعتش نگاهی انداخت و گفت دیگر چیزی به اعلام خبر نمانده است و عجیب این است که حتی به صرافت اینکه زنگی به پدر و ماردش بزند تا قبل از شروع جنگ چیزهایی بهشان بگوید نیفتاده است. (آفرینش روی باریکه موکت، صفحه ۱۴۰)
در پایان میتوان گفت که علی اسماعیل شعار در مجموعه داستان آفرینش روی باریکه موکت توانسته است مؤلفههای مشخصی را از ادبیات مهاجرت به تصویر بکشد، ساختار سازی و روایتپردازی متفاوت و چالش برای یافتن هویت در اکثر داستانهای این مجموعه مشخص است، تلاش نویسنده در به تصویر کشیدن شاخصها و زبان متفاوت مهاجرت از دیدگاه یک نوینسده مهاجر موفق بوده است به خصوص که در این مجموعه داستان تکنیک نوشتاری حول یک محور ساده اتفاق نیفتاده است و همین ساختار را دچار تنوع و دگرگونی گرده است و از همه مهمتر در به چالش کشیدن هویت مهاجر نیز موفق عمل کرده است.
منابع:
برگرفته از سایت شهرگون
Comments