ماتئی ویسنی یک در سال ۱۹۵۶ میلادی در رومانی به دنیا آمد. او در رشتههای تاریخ و فلسفه به تحصیلات آکادمیک پرداخت. ۲۱ سالگی و اتمام تحصیلات اولیهی دانشگاهی برای ویسنی یک مصادف بود با آغاز نمایشنامهنویسی! جایی که او کارنامهای را باز کرد و شاید خودش هم فکر نمیکرد در طول خلق آثارش فقط نمرهی بیست را دریافت کند!!! ویسنی یک تنها چند سال پس از شروع فعالیت ادبی، توانست جایزهی اتحادیهی نویسندگان رومانیایی برای عنوان بهترین کتاب شعر را دریافت کند. اما ماجرایی که شاید قرار بود به آرامی و خوبی و خوشی پیش برود با سنگاندازی حاکمیت اختناقآلودِ رومانی در ابتدا تخریب شد و ازقضا عدو، سبب خیری بود که موجب شکوفایی بهتر ویسنی یک هم شد.
ماجرا از آن قرار است که به ناگاه و در سال ۱۹۸۶ دولت کمونیستی رومانی، همهی نمایشنامههای ویسنی یک، یک رمان و دو فیلمنامه از او که تقریباً تمام فعالیت ادبیاش تا آن زمان را شامل میشدند- را به حالت توقیف درآورده و بدون سانسور گسترده ممنوعالانتشار کرد! اما طولی نکشید که ویسنی یک در ابتدا به دعوت بنیاد فرهنگی پاریس به کشور فرانسه رفت و سپس با قبول درخواست پناهندگی سیاسیاش توسط فرانسویها، در این کشور ساکن شد تا بتواند با فراغ بال، به نوشتن ادامه دهد. البته ویسنی یک هم قدرناشناس نبود و بعد از مهاجرت به فرانسه، آثارش را به زبان فرانسوی نوشت و حتی پس از سقوط دولت دیکتاتورِ رومانی و بازگشت به موطن خویش، باز هم آثارش را تا به امروز به زبان فرانسوی نوشته است. آثاری که در فرمهای گوناگونی نوشته شدهاند اما از نظر کمی و کیفی، نمایشنامه مهمترین آوردهی ویسنی یک برای هنر و ادبیات رومانی، فرانسه و قطعاً دنیا بوده است.
ویسنی یک در مصاحبهایی در سال ۲۰۰۳ با تینوش نظم جو مترجم، کارگردان و نویسنده تئاتر و سینما ایرانی-فرانسوی که در نیمه اول دهه ۸۰ خورشیدی به معرفی آثار این نمایشنامهنویس رومانیایی-فرانسوی در صحنه تئاتر و ترجمه ایران پرداخت (در خلال ترجمه اثر تماشاچی محکوم به اعدام توسط وی) میگوید:
« من در دنیای آبسوردی زندگی کردم، دنیای حکومت کمونیستی، دنیایی که در آن فرد تنها اسیر یک سیستم بود، اسیر یک چرخ دنده جهنمی، یک ماشین شستشو مغزها»
ویسنی یک در قسمت ابتدایی مصاحبه با تینوش نظم جو در پاسخ به سوال وی درباره انگیزه ویسنی یک برای نمایشنامه نویسی می گوید:
« من پیش از تئاتر شعر را کشف کردم... پیش از نمایشنامهنویسی عاشق و کشته مرده شعر بودم و در مدت ده سال، هزاران شعر نوشته بودم. شعرهای من بسیار ساده بودند... به جنگ استعارههای ثقیل، تشبیههای پرسوز و گداز، صـفتها و قیدها میرفتم. دلم میخواست مستقیم به آنچه ضروری است بپردازم، به راز عریان واژهها. شعرهای من کم کم به داستان و فیلمنامههای کوتاه بدل شدند... کمی پس از این « جرقهها » بود که تئاتر خودم را اقتباس کردم، متوجه شدم که شعرهایم نمایشنامههایی کوتاه و قوی هستند و ارزش پرداخت را دارند. به یاد دارم که از وقتی نوشتن را یاد گرفتم شیفته واژهها بودم. آنقدر با کلمات بازی میکردم تا نتایج غریبی به دست بیاورم. پیش از نمایشنامه، داستانهای کوتاه بسیاری نوشتم. حدوداً در سن پانزده شانزده سالگی تئاتر را کشف کردم، تئاتر واقعی... بکت، یونسکو، پیراندلو، چخوف، دورنمات، ایبسن. من شیفته بازیگرها بودم، بازیگرهای رومانی را بسیار دوست داشتم و دلم میخواستم برای آنها بنویسم. نخستین نمایشنامه را هنگامی که در بخارست دانشجوی رشته فلسفه بودم نوشتم. قرن بیستم در آن نمایشنامه برای همه ظلم و ستمها و جنایاتاش محکوم میشد. قرار بود این نمایش در یک جشنواره دانشجویی اجرا شود اما اساتید به این بهانه که تنها روی بخشهای منفی این قرن انگشت گذاشتم، از اجرای آن جلوگیری کردند. از آن زمان هنوز عوض نشدهام. اعتقاد دارم که وظیفه ادبیات پرداختن به بخشهای منفی، پنهان و پیچیده است... »
تماشاچیِ محکوم به اعدام
«تماشاچیِ محکوم به اعدام»، اثری در باب انفعال و تقبیح است، ویسنی یک در این نمایشنامه به سراغ عملگراییِ کمونیسم میرود و بدترین چیزی که بتوانید از یک حکومت انتظار داشته باشید، یعنی حذف فیزیکی مخالف را به تصویر میکشد! دیگر نه کسی حق و حقوقش خورده میشود و سانسور میشود؛ بلکه قرار است اعدام شود! موضوعی که شاید با بارها تکرار شدن و شنیده شدن یا دیده شدن هر روزه مانند نظریهی هانا آرنت در «آیشمن در اورشلیم» دیگر جزئی از ابتذال شر شده باشد و عادی به نظر برسد…اما ویسنی یک با توصیفات ناتورالیستی و دقیق خود از یک ماجرای اعدام و قبل و بعد آن، ماهیت لجنوارانهی چنین فرآیندی را توی صورت مخاطب خود میزند! او در این نمایشنامه بیشتر از آن که خود حاکم توتالیتر را نکوهش کند، مردمِ منفعلی را تقبیح میکند که نسبت به گناهکار کردنِ بیگناهان توسط حکومت، سکوت پیشه میکنند، شاید با این دید که مبادا آنها هم گناهکار شوند و پرِ حکومت به پرشان بگیرد. درحالی که اصل چنین دیکتاتورانی بر گناهکار شناختنِ مرحله به مرحلهی مردم تا زمان سکوت آنهاست؛ پس نهتنها با این سکوت، باعث تداومِ بازی حاکمان میشوند، بلکه روزی دامان خودشان هم به مجازاتِ الهههای آتش آلوده خواهد شد! پس اسمِ کتاب هم دقیقاً میخواهد به همین موضوع اشاره کند؛ تماشاچی بودنِ اعدام و حتی جیغ و هورا کشیدن برای اعدام، دلیلی بر اعدام نشدن در آینده نیست! از طرفی ویسنی یک سعی کرده تا هرج و مرجِ ساختاری محتوای نمایشش را به فرم آن هم تسری دهد تا دادائیسمِ جذابی به اثرش تزریق شده و بتوانیم آن را جزء موفقترین نمونههای تئاتر ابزورد به شمار بیاوریم. چراکه او از هرج و مرج ساختاریاش برای نشان دادن این موضوع که هیچ چیز سر جای خودش نیست استفاده میکند و با طنزی سیاه، جدیترین انتقادات اجتماعیاش را بروز میدهد. تماشاچی محکوم به اعدام در سال ۱۳۸۷ با ترجمه تینوش نظم جو در سری نمایشنامههای دور تا دور دنیا نشر نی منتشر شده است که همواره تا به امروز با استقبال خوانندگان این اثر مواجه شده است.
این کتاب در سایت ناکجا کتاب قابل تهیه میباشد.
Comments