لیلی گلستان
مترجم
متولد: ۱۳۲۳ تهران، ایران
لیلی گلستان مترجم و نگارخانهدار ایرانی، دختر ابراهیم گلستان و فخری گلستان و خواهر کاوه گلستان است. با نعمت حقیقی ازدواج کرد و پس از ۶ سال از او جدا شد. حاصل آن ازدواج سه فرزند است: مانی، صنم، محمود. او عضو کانون نویسندگان ایران است.
لیلی گلستان(تقوی شیرازی) در ۲۳ تیر ۱۳۲۳ در تهران بهدنیا آمد. پدرش ابراهیم گلستان در آن زمان کارمند شرکت نفت بود و مادرش معلم و هر دو عضو حزب توده ایران بودند.
پدر لیلی به محافل روشنفکری ایران رفتوآمد داشت و یکی از جاهایی که معمولاً میرفت کافه نادری بود. کافه نادری در آن زمان پاتوق شاعران، نویسندگان و روشنفکران بود. گاهی لیلی را نیز با خود به این کافه میبرد که در همان جا وقتی حدود چهار ساله بود چند بار صادق هدایت را میبیند که در یکی از این ملاقاتها صادق هدایت پورترهیی از او میکشد.
با منتقل شدن پدر به آبادان لیلی دوران خردسالی خود را در آن شهر گذراند و در همین شهر به مدرسه رفت و در همانجا بود که برادرش کاوه به دنیا آمد. در همان سالهای نخست تحصیل ابتدایی به تهران بازگشتند. پدرش در اطراف روستایی به نام دروس (هم اکنون محله ایست در شمیرانات) خانهای میسازد و خانواده به آنجا میروند. گلستان خود در بارهی این خانه مینویسد: "بعدها آن خانه تبدیل شد به مرکز فرهنگی هنری تهران. همه نقاشها و نویسندهها و شعرا جمعهها خانهی ما بودند. آلاحمد، چوبک،پرویز داریوش، اخوان ثالث، بعدها یدالله رویایی، فرخ غفاری، جلال مقدم، سیمین دانشور و گاهی جوانترها مثل بیضایی، سپانلو یا احمدرضا احمد. من هم تماشگر یک تئاتر بزرگ بودم."
تا کلاس نهم دبیرستان در تهران تحصیل کرد و سپس راهی فرانسه شد تا در مدرسهی شبانهروزی توسط راهبههای دومینیکن اداره میشد تحصیل کند. بعد از یک سال تحصیل در این مدرسه به پاریس رفت و سه سال هم در پاریس درس خواند. لیلی در خاطراتش در این مورد مینویسد: «یک بار پدرم برای کار استودیویش به پاریس آمد و یک روز به من گفت که امروز با چند فرانسوی قرار ناهار دارد و مرا با خودش برد. من هیجده، نوزده سال داشتم. وقتی به رستوران رفتیم. پدرم آن دو فرانسوی را به من و من را به آن دو معرفی کرد: دخترم لیلی. مسیو ژان لوک گودار، مسیو فرانسوا تروفو! من بهتزده و حیرتزده زبانم بند آمده بود.» در سالهای اقامت در پاریس به جشنوارهی ونیز رفت و با دنیای سینما آشنایی نزدیکتری پیدا کرد.
در بازگشت به ایران به عنوان طراح پارچه در کارخانجات پارچهبافی مقدم استخدام شد. پس از بیرون آمدن از آنجا در ۱۳۴۵ به سازمان تازه تأسیس تلویزیون ملی ایران رفت و به عنوان طراح لباس استخدام شد. پس از مدت کوتاهی به مدیریت برنامهی کودکان و نوجوانان برگزیده شد. با نعمت حقیقی که فیلمبردار تلویزیون بود آشنا شد و در تیرماه ۱۳۴۷ با او ازدواج کرد. پس از یازده ماه نخستین فرزندشان، مانی، به دنیا آمد و سه سال بعد دوقلوهایشان صنم و محمود به دنیا آمدند. زندگی مشترک با نعمت حقیقی ۶ سال به طول کشید. پس از جدایی فرزندان پیش مادرشان ماندند. تلویزیون را نیز پس از هفت سال فعالیت ترک کرد و به نوشتن در روزنامهها و مجلات و ترجمه روی آورد. با ترجمهی زندگی، جنگ و دیگر هیچ، اثر اوریانا فالاچی، بهعنوان مترجم به مطرح شد. به مدیریت خانهی صادق هدایت برگزیده شد که در سال ۱۳۵۶ استعفا داد. در ۱۳۶۰ کتابفروشی گلستان را دایر کرد و در ۱۳۶۸ کتابفروشی را به نگارخانه هنرهای تجسمی با نام نگارخانه گلستان تبدیل کرد، که هنوز دایر است و جزو نگارخانههای سرشناس ایران محسوب میشود.
پس از مرگ برادرش کاوه گلستان در عراق، لیلی به همراه تنی چند از دوستان کاوه بنیاد کاوه گلستان را تأسیس کرد و جایزهی کاوه گلستان به دبیری او هر سال به عکسهای خبری برگزیده شده توسط هیئت داوران بنیاد اهدا میشود.
لیلی گلستان در ۱۳۶۰ در گاراژ خانهاش کتابفروشی دایر کرد. این کتابفروشی بهزودی معروف شد و نویسندگان و شعرایی نظیر احمد شاملو، محمد زهری، احمد محمود، علی اکبر سعیدی سیرجانی،عبدالحسین نوایی و بسیاری دیگر مرتب به آنجا میرفتند. پس از مدتی کتابفروشی را به نگارخانه هنرهای تجسمی با نام نگارخانه گلستان تبدیل کرد.
در نیمهی دوم ۱۳۶۷ نگارخانه گلستان با نمایش آثار سهراب سپهری که متعلق به خانوادهی گلستان بود کار خود را آغاز کرد. افتتاحیه این نگارخانه با استقبال زیادی روبهرو شد. پس از این نمایشگاه قرار میشود که نمایش آثار نصرالله کسرائیان برگزار شود که برپایی آن به دلیل نداشتن مجوز از وزارت ارشاد تا گرفتن مجوز به تعویق میافتد.
از جمله اتفاقاتی که در سالهای کار این نگارخانه به وقوع پیوست ماجرای نمایشگاه پرستو فروهراست. صبح روزی که قرار میشود نمایشگاه نقاشی ایشان برگزار شود بنابر ادعای گلستان شخص ناشناسی به او تلفن میکند و میگوید نمایشگاه نباید برگزار شود. پس از این توضیح از طرف گلستان "که قبلا نیز از ایشان نمایشگاه نقاشی در این نگارخانه برگزار شده است" شخص ناشناس میگوید با ایشان مشکل ندارند و با آثارشان مشکل دارند. به ابتکار گلستان و با تایید فروهر ۳۵ قاب خالی به دیوار آویخته میشود و به طور عادی لیست قیمتها ارائه میشود و تمام ۳۵ تابلو به فروش میرسد.
ترجمه
چطور بچه به دنیا میاد، آندرو آندری.
زندگی، جنگ و دیگر هیچ، اوریانا فالاچی.
قصهی شماره ۳، اوژن یونسکو.
میرا، کریستوفر فرانک.
تیستوی سبز انگشتی، موریس دروئون.
گزارش یک مرگ، گابریل گارسیا مارکز.
مردی که همه چیز همه چیز همه چیز داشت، میگل آنخل آستوریاس.
بوی درخت گویاو، گابریل گارسیا مارکز.
یونانیت، یانیس ریتسوس.
مردی با کبوتر، رومن گاری.
قصهها و افسانهها، لئوناردو داوینچی.
اوندین، ژان ژیرودو.
اگر شبی از شبهای زمستان مسافری، ایتالو کالوینو.
حکایت حال، مصاحبه با احمد محمود.
شش یادداشت برای هزارهی بعدی، ایتالو کالوینو.
مصاحبه با مارسل دوشان، پیر کابان.
دربارهی رنگها، ویتگنشتاین.
زندگی با پیکاسو، فرانسواز ژیلو.
زندگی در پیش رو، رومن گاری.
پیکاسو، دیوید هاکنی.
مارک روتکو، شان سکالی.
وان گوگ، گوگن.
بیگانه، آلبر کامو.
تالیف:
قصهی عجیب اسپرماتو.
دو نمایشنامه از چین قدیم.
سهراب سپهری، شاعر- نقاش.
کتابی دو جلدی دربارهی علی حاتمی و آثارش.
کتابها و آثار: لیلی گلستان
مقالهها:
لیلی گلستان نخستین مقالهی خود را در مهر ۱۳۵۲ در روزنامه کیهان نوشت. این مقاله پاسخی بود بهاوریانا فالاچی. پس از آن به طور مرتب در مجله تماشا، روزنامه آیندگان، مجله و روزنامه رستاخیز، مجله رودکی مقاله، گزارش و ترجمهی داستان و شعر از او منتشر شد. بعد از انقلاب در ۱۳۵۸ مقالهای در مجله ایران نوشت به بهانهی مرگ زود هنگام پرویز فنیزاده و دیگر در این زمینه فعالیت نداشت تا تیر ۱۳۷۵ که مقالهای از او با عنوان «تأثیر مردان بر زندگی زنان» در مجله زنان منتشر شد و از آن هنگام تا کنون در روزنامه اخبار، روزنامه همشهری، روزنامه جامعه، روزنامه ابرار، روزنامه نشاط، کتاب هفته، روزنامه ایران، روزنامه اعتماد، بانیفیلم، روزنامه شرق، روزنامه هموطن مقالاتی از او منتشر شد که بیشتر آنها در قالب گفتوگو با افراد مختلف است.
جملات منتخب
I'm a paragraph. Click here to add your own text and edit me. It's easy.