سعید منافی
ایرانی، نویسنده
1358 - خوی

عوارض انقلاب و جنگ در دهه58، سرنوشت این دهه را رقم میزد و متولد این سال بودن برایم یعنی 99 درصد تلاش برای بستر سازی و یک درصد برای حرکت. در خانوادهای فرهنگی تربیت شدم. همیشه کتاب بود و کاغذ. شهرستان خوی، شهر فوقالعادهای بود برای بزرگ شدن و آموختن. سوم ابتدایی شروع تجربههای جدید بود. ثبتنام در کانون پرورش فکری کودکان از نقاط عطف زندگی من شد. اسمنویسی در کلاسهای نقاشی، خطاطی، تاتر و عضویت در کتابخانه کانون، شروع آشنایی من با علاقه و استعدادهایم بود. ثمره این کلاسها دلیلی شد برای شرکت در مسابقات هشتگانه دوره تحصیل که آموزش و پرورش هر سال برگزار میکرد. در قسمت هنرهای تجسمیو نمایشی و کتاب خوانی شرکت میکردم. کتابخوانی را بیشتر از همه شاخهها دوست داشتم و تمام هدفم این میشد که با کسب مقام، یک کتاب جدید هدیه خواهم گرفت. وقتی وارد کلاس چهارم ابتدایی بودم چندین بار تجربه بازی در صحنه و کار تاتر کودک را داشتم. فعالیت هنری با کانون همچنان ادامه داشت و در مقطع سوم راهنمایی تمام سعی و تلاشم را انجام دادم تا بتوانم خانوادهام را راضی کنم برای موافقت ادامه تحصیل در هنرستان صدا و سیمای تهران. ناموفق بودم. خانوادهام با وجود اینکه مسبب ثبت نامم در کلاسهای هنری بود چندان موافقتی با فعالیتهایم نداشتند. به گمانشان فعالیت در زمینه هنر آیندهای در پی نمیداشت. تبوتاب کنکور فرا میرسید و دور از چشم خانواده فعالیتهای هنریم ادامه داشت. دغدغه انتخاب رشتهای که پاسخگوی توانایی و استعدادهایم باشد معماری را در ذهنم میدرخشاند. به گمانم این رشته میتوانست به تمامیمرا با انسان و دنیای پیرامونش درگیر خود سازد و مرا وا میداشت که مطالعات وسیعی داشته باشم. مطالعاتی همهجانبه. بهمن 77 از کنکور دانشگاه آزاد تبریز رشته معماری قبول شدم. فعالیتهای هنری در عرصه شهر تبریز و آشنایی با اساتید خبره این شهر فصل جدیدی در زندگی برایم فراهم کرد. تصمیم گرفتم بعد از اتمام تحصیل به شهرم برگردم و یک کلوپ تاتر تاسیس کنم و هر آنچه که از معماری کردن آموخته بودم در شهرم انجام دهم. در میانههای تحصیل مهاجرت خانواده از شهرستان خوی به شهر تبریز در سال 79 که هرگز نتوانستم منطق این کوچ را درک کنم تمام آرزوهای مرا از هم پاشید. کار معماری و فعالیتهای فرهنگی و هنری را در تبریز تاکنون ادامه دادم. فعالیت معماری در سالها، تجربه ارزشمندی در اختیارم گذاشت. شاید سایر معماران میتوانستند خدمت کنند اما نتیجه گرفتم که هر کاری انجام میدهم نمیتوان آن را معماری کردن نامید و ادامه این راه خیانتیست نابخشودنی به شهرم. ادامه فعالیتهای هنری با مشکلات خلاصه شد در کنج اتاق و روی میز کار و تبدیل شد به نوشتن داستان و تحقیق در حوزه معماری و تکمیل مجموعه افشای معماری. در سال 91 از طریق کنکور وارد دانشگاه پیامنور تبریز شدم و رشته مرمت و احیای بناهای تاریخی را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم. این رشته مجالی میداد برای تحقیق و پژوهش بیشتر در زمینه معماری.
سوابق
- اجرای تاتر در شهرستان خوی با حمایت کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در صحنه عمومیشهربه بهانه جشنها و عیدهای ملی و مذهبی در سالهای 76-67
- اجرا و نوشتن متن نمایش رادیویی طنز برای صدای استان آذربایجانغربی ارومیه از طریق کانون پرورش فکری جوانان در سالهای72-71
- اجرا و کارگردانی نمایشنامههایم با عناوین سه زار در باد(اجرای دانشجویی)، منزل سیوهشتم(اجرای عمومی)، طبیعت و کارخانه، تمدن (برای بازگشایی ششمین همایش سراسری معماری در تبریز) و اجرای خصوصی تروریستِ یا زَده در سالهای 83-77
- طراح صحنه و عروسک و عروسک گردانی و نوشتن نمایشنامه عروسکی کار کودک برای سیمای استان آذربایجان شرقی تبریز در سالهای 81-80
- برگزاری نمایشگاه انفرادی نقاشی و حجم با عنوان راز راضیه در سال 81
- فعالیت در نشریه داخلی سَس که متعلق بود به انجمن صنفی ایفاگران موسیقی استان آذربایجانشرقی تبریز با عنوان خبرنگار، مقالهنویس، گرافیست و صفحهآرا که بعد از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری نتوانست به فعالیت خود ادامه دهد.
- بنیانگذاری جنبش هنری عروسک در سازمان ملی جوانان تبریز در سال 80 که با اتمام دوره ریاستجمهوری آقای خاتمیو کمرنگ شدن فعالیتهای سازمان ملی جوانان در استان با حداقل دستاوردها بیفروغ ماند. این جنبش هنری با هدف نقد و بررسی آموزش حاکم بر دانشگاههای کشور در فرآیند دوره آموزشی هنرآموز شروع به انجام فعالیتهای پژوهشی و برپایی نمایشگاه آثار تجسمیو ساخت فیلم کوتاه نموده بود.
جملات منتخب

I'm a paragraph. Click here to add your own text and edit me. It's easy.
یادداشتها
کتابها

Heading 5

Heading 5

Heading 5
